به گزارش حیات، انتشار بیانیه اخیر جبهه اصلاحات با انتقادات گستردهای از سوی چهرهها و سیاستمداران گوناگون مواجه شده است، حتی برخی احزاب مانند ندا و کارگزاران نیز انتشار این بیانیه را مغایر با واقعیات جامعه امروز ایران و مبانی گفتمان اجتماعی ـ سیاسی حاکم بر کشور قمداد کردهاند. بخشی از راهکارهای ارائهشده در بیانیه جبهه اصلاحات ناظر بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. در این بیانیه اصلیترین روش مواجهه با بحرانسازی غرب و رژیم صهیونیستی علیه موجودیت و تمامیت ارضی ایران به این شکل ترسیم شده است:
"بهکارگیری ابتکار هستهای برای خروج از بحران و اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنیسازی و پذیرش نظارت آژانس انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریمها، با هدف آغاز مذاکرات جامع و مستقیم با ایالات متحده آمریکا و عادیسازی روابط بر اساس عزت، حکمت و مصلحت."
در خصوص همین بند بیانیه جبهه اصلاحات، سه نکته اساسی وجود دارد که لازم است مدنظر قرار گیرد:
نخست اینکه ادعا شده است ایران باید تعلیق داوطلبانه غنیسازی و پذیرش نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی (در سطوح فراپادمانی) را بهازای رفع کامل تحریمها صورت دهد. بهتر است تنظیمکنندگان این بیانیه موهوم به این سؤال مهم پاسخ دهند؛ مگر اساساً مقولهای بهنام "رفع کامل تحریمها" در حوزه سیاست خارجی دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا موضوعیت دارد؟!
بهعبارت بهتر، مگر حتی بهازای پذیرش غنیسازی صفردرصدی و اجازه بازرسیهای "فرازمانی و فرامکانی"در ایران قرار است تحریمهای اولیه و ثانویهای که علیه ملت و نظام جمهوری وضع شده است، متوقف گردد؟ چهکسی این تضمین را به اصلاحطلبان داده است؟!
نکته دوم اینکه اصلاحطلبان بر آغاز مذاکرات جامع و مستقیم با ایالات متحده آمریکا تأکید کردهاند، بهتر است اعضای حزب منحله مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب به این سؤال کلیدی پاسخ دهند؛ مگر برجام محصول دهها و بلکه صدها ساعت مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا نبود؟!
از سوی دیگر، مگر تجاوز مشترک اخیر رژیم صهیونیستی و آمریکا با هدف سرنگون ساختن نظام جمهوری اسلامی و تجزیه کشورمان درست در بحبوحه مذاکرات مسقط میان تهران ـ واشنگتن صورت نگرفت؟ معمولاً میگویند تدوین یک نسخه یا راهکار باید با واقعیات و پیشفرضهای متقن و مورد وفاق عمومی همخوانی داشته باشد.
آیا ادعای اصلاحطلبان مبنی بر اینکه "رفع تحریمها" معلول "مذاکره مستقیم با آمریکا"خواهد بود مصداق واقعیت است یا توهم و بدتر از آن تزیین ظاهر مزوّرانه دشمن؟!
نکته سوم اینکه اصلاحطلبان خواستار عادیسازی روابط ایران و آمریکا بر اساس سه اصل عزت، حکمت و مصلحت شدهاند! اصل این عادیسازی حتی با مؤلفه "مصلحت" نیز در تعارض تام و مطلق قرار دارد چه رسد به دو مؤلفه "عزت" و "حکمت" که اساساً نسبتی با این تصور ایدهآلگرایانه و البته خطرناک ندارند.
در اصل مصلحت در عرصه سیاست خارجی، قاعدتاً باید موجودیت و ساختار و امنیت کشور مورد مداقه قرار گیرد، اما خلعسلاح واقعی کشور و تندادن به استراتژی "مهار حداکثری دشمن" با هدف "رفع احتمالی تحریمها"! و "عادیسازی روابط با دشمنی که بهصورت ماهوی از شما متنفر است"، ذبح واقعیت در مسیر توهم تلقی میگردد.
در بهترین و خوشبینانهترین نگاه ممکن، تنظیمکنندگان بیانیه اخیر جبهه اصلاحات کمترین تصویر واضحی نسبت به واقعیات گذشته، کنونی و آتی در نظام بینالملل ندارند، متعاقباً، آنها سه مؤلفه اساسی عزت، حکمت و مصلحت در سیاست خارجی و نسبت واقعی آنها با یکدیگر را نیز درک نکردهاند.
در چنین شرایطی بهتر بود سران اصلاحات این بیتدبیری و بیسوادی سیاسی خود را اینگونه در معرض دید افکار عمومی قرار نمیدادند. این سند مکتوب فراتر از یک خبط راهبردی و نگرش خطرناک و دشمنپسند، فقدان عقلانیت حداقلی در جبهه اصلاحات را به تصویر میکشد.
منبع؛ تسنیم
نظر شما